جدول جو
جدول جو

معنی سنگ شجری - جستجوی لغت در جدول جو

سنگ شجری
مرجان، جانور بی مهرۀ دریایی که مانند گیاه به زمین چسبیده است، بقایای قرمز رنگ این جانور که در جواهرسازی به کار می رود، سنگ شجری
تصویری از سنگ شجری
تصویر سنگ شجری
فرهنگ فارسی عمید
سنگ شجری(سَ گِ شَ جَ)
بسد و مرجان زیرا که در دریا مانند درخت میروید. گویند: چون از دریا برآرند و هوا خورد متحجر شود. لهذا حجه الاسلام غزالی او را حد وسط نوشته میان نبات و جماد و از اینجا مستفاد میشود که سنگ شجری غیر از عقیق شجری است که نقش اشجار بر آن میباشد. و به معنی اول تحریف سنگ بحری است. (آنندراج). بسد را گویند که مرجان باشد بسبب آنکه از دریا مانند درخت میروید. (برهان). مرجان. بسد. ریشه مرجان. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(سَ گِ بَ)
سنگ شجری. (آنندراج). رجوع به سنگ شجری شود
لغت نامه دهخدا
(سَ)
ریگ شویی برنج و شستشوی آن قبل از طبخ و اخراج ریگ از آن. (ناظم الاطباء). رجوع به مادۀ قبل شود
لغت نامه دهخدا
(سَ گِ رَ / رِ)
نمک چینی. حجر آسیوس. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(سَ گِ بَ)
به فارسی توتیای انابینی است. (فهرست مخزن الادویه). توتیا. سفالک. (الفاظ الادویه)
لغت نامه دهخدا
(رَ گِ شَ کَ / شِ کَ)
رنگی که زردیش کم و مایل به سرخی بود. رنگ آل. رنگ نباتی. (آنندراج) :
تنگ کرده ست بسی حوصلۀ تنگ شکر
از لب پستۀ آن مهوش و رنگ شکری.
تأثیر (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(سَ گِ)
به عربی حجراللبنی خوانند. رنگ آن خاکستری رنگ باشد چون به آب بسایند از وی چیزی مانند شیر بیرون آید و بطعم شیرین باشد و بر چشم کشند سیلان آب را برطرف کند. (از برهان) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
مرتعی در کجور، پر سنگ و ریگ
فرهنگ گویش مازندرانی